سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تاریخچه تبریز

 

شاردن در قرن هفدهم میلادی نوشته است که " در تمام عالم من شهری نمی شناسم که درباره بنا و پیدایش و نام اولیه آن نویسندگان جدید این قدر زیاد بحث و جدل کرده باشند1 ".

بسیاری از جهانگردان اروپایی که در قرن هفدهم و حتی هجدهم و نوزدهم از تبریز گذشته اند ، تبریز را همان اکباتان قدیم پنداشته اند . تاورنیه که پیش از شاردن از تبریز دیدار کرده ، می نویسد که " عقیده بعضی این است که تبریز همان اکباتان قدیم ، پایتخت مملکت مداست 2." اولئاریوس که در نیمه نخست قرن هفدهم از تبریز گذشته ، به هنگام سخن گفتن از پایتخت های شاهان قدیم ایران ، اظهار نظر می کند که " آن ها در تابستان به اکباتان – که امروز آن جا را تبریز می نامند – نقل مکان می کردند . . .3 " لابولای لو گوز هم که در اواسط قرن هفدهم مدت ها در ایران گذرانده ، براین باور بوده است که تبریز " در قدیم اکباتان نامیده می شده ، جایی که کتابخانه شاهان ماد بوده 4". گاسیار در وویل که در نخستین سال های قرن نوزدهم در تبریز بوده ، با تردید می نویسد که " تبریز که تصور می کنند اکباتان باستان باشد – گرچه بعضی از مورخین همدان را اکباتان می دانند . . . 5" و بالاخره در روزگار ما سید اسمعیل وکیلی است که قله اخی سعدالدین را که ولیان (بیلان) کوه نیز نامیده می شود و تپه ای است در شمال شرقی تبریز ، جای شهر اکباتان می پندارد

در زمانی که سارگن دوم در آشور فرمان می راند ، بر بخشی از سرزمین آذربایجان فعلی ، دولت ماننا و بر بخش دیگر آن دولت اورارتو حکومت می کرده اند . ناحیه ای که تبریز در آن قرار گرفته ، در میان قلمرو دو دولت مذکور از استقلال نسبی برخوردار بود و قبیله دالیان بر این ناحیه تسلط داشتند و گاهی به فرمانبرداری از یکی از دو قدرت یاد شده تن در می دادند ، چنان که به هنگام لشکر کشی سارگن دوم احتمالا" تحت فرمان اورارتو بوده اند .

در این زمان سارگن با استفاده از هرج و مرج داخلی ناشی از مرگ ایرانو فرمانروای ماننا ، در سال 714 ق . م . از طریق همین سرزمین به اورارتو لشکرکشی کرده و در سر راه خود از محلی که تبریز در آن بنا گردیده ، گذشته و دژهای آن جا را به تصرف در آورده و با خاک یکسان کرده است . وصف یکی از دژهای این ناحیه که به نظر ا . م . دیاکونوف در جایگاه تبریز قرار داشته ، در کتیبه از این قرار است :

" تارماکیس دارای استحکامات مهم بود . سدهای ساخته شده در این جا محکم بود . همین سدها را خندق های ژرفی احاطه کرده بود . نیروهای احتیاطی قشون های دولت در این جا مستقر بودند . اسب های آن ها نیز در این جا نگهداری می شد . ساکنان بخش های اطراف از ترس من (سارگن) در این جا پناه گرفته بودند . هنگام لشکرکشی من به این جا ، اهالی برای نجات جان خویش ناگزیر از ترک این جا و فرار به دشت های بی آب شدند . من این محال را به تصرف درآوردم و درمیان سکونتگاه هایی که تبدیل به استحکامات تدافعی شده بودند ، جنگیدم . باروهای همین قلاع را با خاک یکسان کردم ، به اماکن داخل قلعه آتش زدم و مقدار زیادی از آزوقه ساکنان قلعه را به آتش کشیدم . درهای انبارهای بزرگ را که مملو از جو بودند ، گشوده ، بین لشکریان بیشمار خود تقسیم کردم . سی دهکده اطراف همین قلعه را نیز طعمه آتش کردم . دود این دهات به آسمان رفت 42."

هرتسفلد در اثر خود تحت عنوان تاریخ باستانی ایران بر بنیاد باستان شناسی که در سال 1936 م . منتشر کرده ، درباره کتیبه مذکور و اطلاعات به دست آمده از آن در رابطه با موضوع مورد نظر ما چنین می نویسد :

". . . تعدادی از اماکن را که در آن کتیبه نام برده شده است ، اکنون هنوز می توان تشخیص داد و محل آن ها را معلوم نمود . جریان آن جنگ های اولیه در اطراف دریاچه ارومیه حتی تا داخل خاک آذربایجان به خوبی روشن است. . .از جمله آن ها شهر اوشکایا را وصف می کند که حصاری به ضخامت هشت ذراع داشته و نیز شهر دیگری را به نام انیاس تانیا (در تاریخ ماد آنیاشتانیا 43) که در محلی واقع بین اوشکایا و شهر تارواکیسا44 (در تاریخ ماد تارماکیس ) بوده ، دارای دو حصار و خندق و خود شهر تواریر45(در تاریخ ماد تاروئی ) نیز یک خندق و دو حصار داشته است .

آشکار است که براساس برداشت هرتسفلد تارواکسیا و تواریر دو شهر جداگانه بوده اند؛ درحالی که دیاکونوف این دو اسم را به صورت تاروئی _ تارماکیس نوشته و آنها را یک دژ مضاعف قلمداد کرده است . از گزارش سارگن که در بالا بخشی از آن نقل گردید ، چنین استنباط می شود که مردم تارماکیس در برابر نیروهای استیلاگر مقاومت کرده ، کوچه به کوچه با آنها جنگیده اند . پناهنده شدن اهالی اطراف در تاروئی _ تارماکیس و وجود انبارهای غلات _ که به عنوان مالیات و خراج از ساکنان دژ و نواحی اطراف گردآوری شده بود _ و اصطبل ها و نیز عمارت هایی که سقفشان از درخت سدر بوده ، و استحکامات و موقعیت استراتژیکی آنجا و اهمیتی که در گزارش به آن داده شده ، همه حاکی از وجود شهری قابل توجه است . سید آقا عون اللهی با توجه به اطلاعات داده شده در متأسفانه تا کنون در تبریز و اطرافش کندو کاو باستان شناسی نشده است ، اما نتایج به دست آمده از کاوش های محل های مجاور چون زیویه ، واقع در نزدیکی سقز و حسنلو ، واقع در 12 کیلومتری جنوب غربی دریاچه ارومیه و 9 کیلومتری شمال شرقی شهرستان نقده _ را هر دو جزو قلمرو دولت ماننا بوده اند ، تا حدودی می توان به این ناحیه نیز تعمیم داد . این ناحیه بنا به استنتاج دیاکونوف از اطلاعات موجود ، از لحاظ اقتصادی پیشرفته تر از نواحی دیگر مجاور بود . در حدود سده 8 ق . م . زراعت و دامداری در این ناحیه رشد کرده و صنعت از کشاورزان جدا شده بود . فلزکاری با مفرغ رایج بود و استفاده از آهن نیز به تدریج متداول می شد. فرهنگ و تمدن آشوری و اورارتویی در شئون مختلف زندگی اجتماعی تأثیر کم و بیش داشت و جامعه در دوره مورد بحث در آستانه استقرار مناسبات طبقاتی قرار داشت .

در هر صورت نخستین بار در اواسط قرن حاضر میلادی بود که در پرتو تحقیق در پیرامون گزارش لشکرکشی هشتم سارگن دوم و تعیین خط سیر او نظریاتی در ابن یاره که تارویی _ تارماکیس در محل تبریز کنونی قرار داشته ، از طرف بعضی از پژوهندگان تاریخ باستان خاورمیانه ابراز گردید و این نظر با گذشت زمان طرفداران زیادی پیدا کرد . از آن جمله مینورسکی که پیش تر ماده تبریز انسیکلوپدی اسلامی را براساس منابع و مآخذ دست اول تألیف کرده بود ، همان نظر را پذیرفت و طی نامه ای که در سال 1345 ش . به عبدالعلی کارنگ ، مترجم همان مقاله به زبان فارسی فرستاد ، چنین نوشت :

 

"همان طوری که می دانید ، قدیمی ترین ذکر از اسم تبریز یحتمل در کتیبه پادشاه آشور (سارغن) پیدا می شود . سارغن (سارگن)ثانی در سال 714 قبل از میلاد سفری به ضد ممالک اورارتو کرد و فتح های خود را به اله (خدای) مملکت خود ذکر کرد . او از ناحیه سلمانیه حالیه (در کردستان عراق) داخل کردستان مکری شد و ناحیت های جنوبی دریاچه ارومیه را استیلا کرد . محل پارسوا که به عقیده این جانب آن را نزدیک قلعه خراب پسوه باید جست . از آن جا سفرش از طرف شرقی دریاچه بود . بعد از رسیدن به اوشکایا (که به نظرم اسکویه حالیه باشد)از آن پس در میان فتح های قلعه های سدیدالبنا ، تاروی49 و ترماکسیو50 را ذکر می کند . دور نیست که یکی از این دو نام اسم جایی بوده که بعد از ورود ایرانی ها به صورت ایرانی مبدل شد و آخر کار تبریز حالیه گشته است . . .51 ).

 

عبدالله فاضلی به ضرس قاطع اظهار نظر می کند که : "در این که تارماکیس مذکور در کتیبه سارگون همان تبریز معاصر است ، جای هیچ تردیدی نیست . از طرف دیگر هم منشاء بودن واژه های اوشکایای قید شده در کتیبه یاد شده و اوسکویه و نیز نزدیکی فاصله این دو قلعه به هم مؤید ادعای مذکور است 52."

 

سارگن دوم در کتیبه خود از 21 شهر در این منطقه نام برده است که نشان دهنده رشد شهرسازی در نواحی اطراف دریاچه ارومیه در هزاره اول پیش از میلاد است .

 

تعیین تاریخ دقیق پیدایش زندگی شهرنشینی در دشتی که تبریز در آن قرار گرفته ، دشوار است . همین قدر می توان گفت که شرایط این دشت حاصل خیز که مهران رود و آجی چای مشروبش می کنند و دارای اقلیمی معتدل است و راه هایی شمالی _ جنوبی و غربی _ شرقی از آن می گذرند و وجود منابع زیرزمینی غنی در آن و موقعیت مناسب استراتژیکی اش و . . . همه و همه زمینه مساعدی برای تکوین و توسعه زندگی شهری عرضه می دارند . شهر تارویی یا تارماکیس و یا تارویی _ تارماکیس که وصفش گذشت ، معلوم نیست که درچه تاریخی پدید آمده است . اما در هر صورت یک شهر ، یک شبه چون قارچ از زمین نمی روید و ای بسا که شکل گرفتن و راه یافتنش به صفحات تاریخ دهه ها و حتی سده ها طول بکشد .

 

در جریان کاوش هایی که به توسط هیأت باستان شناسی انگلیسی به رهبری چارلزبورنی در قراتپه (یانیق تپه) واقع در حدود 30 کیلومتری جنوب غربی تبریز صورت گرفته ، به طوری که پیش از این دیدم ، به خانه های دایره ای شکلی که از آجر خام و چینه ساخته شده اند و به اواخر هزاره 3 و اوایل هزاره 2 ق . م اواخر دوره عصر سنگ _ مس و اوایل دوران مفرغ _ تعلق دارند ، برخورد شده است . در این خانه ها سنگ آسیاها ، استخوان حیوانات ، نقش های هندسی شکل ، ظروف سفالی مزین به تصاویر پرندگان و حیوانات و انبارهای آذوقه و کارگاه نیز کشف گردیده است . از این کشفیات چنین استنباط می گردد که در آن هنگام در حوالی تبریز فعلی گروهی از مردم به امر پیشه وری اشتغال داشته اند و صورت گرفتن تقسیم کار زمینه مساعدی برای ایجاد زندگی شهری و شهرها پدید آورده بوده است .

به هرروی ، قدیمی ترین سند دایر بر وجود تبریز (تارویی _تارماکیس)کتیبه سارگن دوم متعلق به اواخر سده هشتم ق . م . است . به احتمال قوی شهر در جریان حمله نیروهای ویرانگر آشور منهدم می گردد و دیگر ، چنان که گذشت ، تا قرن های سوم و چهارم بعد از میلاد ، نام و نشانی از آن در میان نیست ، تا آن که مورخان ارمنی از شهری تاورژ نام سخن می گویند و قراینی دایر به وجود شهری در جایگاه تبریز در دوران ساسانی به دست می آید . می توان حدس زد که در جای و یا جوار شهر ویران شده تارویی _ تارماکیس و مجموعه دهکده هایی که در آن حدود پراکنده بوده اند و در کتیبه سارگن از آن ها سخن رفته ، دیگرباره شهری جان می گیرد و روی به آبادی و توسعه می گذارد . سپس حالا به هر علت ، شهر باز راه زوال می پیماید . چنان که در اواخر دوران ساسانی و در جریان یورش و فتوحات تازیان و تا نیمه اول قرن دوم هجری نامی از آن نمی رود ؛ و وقتی نخستین بار ، و این بار به نام تبریز پدیدار می گردد ، ابتدا قلعه ای بیش نیست ؛ قلعه ای که بعدها تبدیل به شهری بزرگ می گردد . شهری که در طی عمر دراز دوازده _سیزده سده اخیر خود نامی ترین شهر آذربایجان و غالبا" مرکز این سرزمین و پایتخت چندین سلسله قدرتمند6 بوده است و گاهی نیز در نتیجه پیشامدهای سوء طبیعی و یا تاریخی گرفتار فترت شده ، رونق و جمعیت از دست می داده و تبدیل به نیمه ویرانه ای می شده است تا دیگر باره ققنوس وار از میان خاکسترها سررآورد و رونق و توسعه گیرد .