سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تئوری های مکان یابی 1

تئوری های مکان یابی

همزمان با توسعه صنایع و پی آمدهای اقتصادی و اجتماعی آن، نظریه های مکان یابی به منظور بهره وری بیشتر از فعالیت های صنعتی و کم کردن آثار منفی و ضررهای اقتصادی، ارائه شد.

این نظریه ها توسط اندیشمندانی همچون «آلفرد وبر»، «آگوست لوش»، «پالاندر»، «اسمیت»، «گرین هات»، «والتر ایزارد»، «مایکل راسترون»، «کریستالر» و «لانهارد» مطرح شده است.

لانهارد در سال های 1882- 1885 میلادی، تئوری مکان یابی صنایع خود را مطرح نمود؛ اما چارچوب علمی این تئوری توسط وبر آلمانی در سال 1909 میلادی پایه ریزی شد. سپس  لوش و کریستالر با بسط و توسعه این تئوری، نظریه مکان مرکزی را ارائه کردند و در نهایت هوور این تئوری را به بلوغ و کمال رساند.

بر طبق تاریخچه جغرافیای اقتصادی، تا قبل از دهه 60 میلادی، اساسی ترین فرض رایج در چگونگی برپایی صنایع و کمینه کردن هزینه ها بر پایه باور انسان اقتصادگرا بود که در آن انسان دارای توانایی رقابت با رقبا، آینده نگری و برخورداری از اطلاعات و آگاهی های مورد نیاز در فرآیند تصمیم گیری تصور می شد. بدیهی است که چنین فرضی در تطابق کامل با دنیای واقع قرار نمی گرفت. بدین ترتیب اب دیگری در نظریه های مکان یابی (خصوصا مکان یابی های صنعتی)- بر اساس نگرش های رفتاری- شکل گرفت که بر مفهوم انسان بهینه جو تاکید می کنند.

از طرف دیگر مبنای نظریه های حداقل هزینه، کاهش هزینه های حمل و نقل بود که در آن ها به هیچ وجه به عامل تقاضا به عنوان یک عامل تعیین مکان و موقعیت جغرافیایی توجهی نمی شد. این امر موجب گرایش تحلیل های تئوری به سمت تجزیه و تحلیل بازارهای در دسترس و رقابت برای توسعه و گسترش بازارها شد. طبق این تئوری   ، کارفرمایان اقتصادی نه تنها از طریق کاهش هزینه های تولید (از جمله هزینه های حمل و نقل)، بلکه با دسترسی به بازارهای مطمئن تر و گسترده تر سعی در حداکثر کردن درآمدها داشتند.

نظریه های مکان یابی در نهایت با اثرپذیری از رویکردهای سیستمی به مسائل در اواخر دهه 70 میلادی، سعی در تلفیق هم زمان دو نظریه سابق نمودند. در این رویکرد، فعالیت ها و صنایع باید در موقعیتی جانمایی شوند که فاصله درآمدها از هزینه ها(سود) را برای کارفرمایان اقتصادی به بیشترین مقدار ممکن سوق دهد.

بدین ترتیب هنگامی که هدف به سمت سودآوری میل کند، دو متغیر هزینه و درآمد نیز ظاهر می شوند. اگر نقطه نمایی مطلوب، سود باشد، در جواب این سئوال که «چه صنایعی در کجا؟»؛ یعنی همان بحث مکان یابی و جانمایی، درآمدها و هزینه ها نیز مورد توجه قرار می گیرند و از آنجا که هریک از این دو متغیر با موقعیت جغرافیایی استقرار وابستگی دارند، ساختار سود را نیز در اماکن مختلف دگرگون می کند.  

 

تئوری های اقتصادی متفاوت مکان یابی در جهت اصل کمینه کردن هزینه ها

هزینه یکی از عوامل موثر بر سودآوری صنایع و بنگاه های تولیدی است؛ چرا که سود بنگاه از رابطه درآمد منهای هزینه بدست می آید. اما در صورتی که متغیرهای مذکور را تابعی از متغیر جغرافیایی و برداری X در نظر بگیریم، خواهیم داشت:

Profit (x) = Income (x) – Cost (x)

Then: d{ Profit (x)} / dx = d{ Income (x)} / dx – d{ Cost (x)}/ dx

به این دلیل زا نظر ریاضی نیز بیشینه کردن سود، همواره معادل کمینه کردن هزینه نخواهد بود  این تناظر و تعادل هنگامی رخ خواهد داد که فرض استقلال درآمد از موقعیت جغرافیایی          (Income (x) = cte)   در مدل لحاظ شود. بنابراین کمینه کردن هزینه ها تنها یک جواب (اکسترممی) بهینه موضعی را به دست خواهد داد که فقط می توان انتظار داشت که جواب حاصله، جوابی خوب باشد نه بهینه.

اما بیشتر کسانی که از وبر آلمانی تبعیت کرده اند، تئوری حداقل کردن هزینه را در اقتصاد مکان یابی پذیرفته اند. افرادی چون پالاندر و هوور با اینکه به نظریه های بازار و بیشینه کردن سود نگاهی داشته اند، متد کمینه کردن هزینه را کماکان قبول کردند.

 

تئوری لانهارد

به طور خلاصه لانهارد با در نظر گرفتن دو موقعیت جغرافیایی عرضه مواد اولیه و یک موقعیت بازار فروش،مدل ساده مثلثی را برای مکان یابی بهینه صنایع، پیشنهاد می کند. مکان بهینه با در نظر گرفتن هزینه های حمل و نقل، بین رئوس مثلث و انجام محاسباتی نه چندان پیچیده حاصل می شود. در ادامه شمایی از این مدل مشاهده می شود.

 


تئوری وبر

تئوری مکان یابی صنعتی وبر در سال 1909 و با انتشار کتاب Veber Standortder Industrien معرفی شد. تحقیقات وبر معطوف به صنایع کارخانه ای بود و جنبه قیاسی داشت. این مطالعات در دو بخش انجام شده است؛ بخشی از مطالعات وبر در مورد قوانین عام و تئوریک مکان یابی بود که این قوانین باید در دنیای واقعی آزموده شوند و بخش دیگر ارائه نظریه واقع گرا است. او در این بخش از مطالعات خود سعی کرده است که از عنصر تجربی برای چیزی که خود او نظریه واقع گرا می نامید، استفاده نماید.

فرضیات اساسی و ساده کننده ای که وبر برای مدل خویش در نظر گرفت، چنین اند:

·        محل جغرافیایی مواد خام مشخص بوده و این مواد خام فقط در برخی مکان ها قابل دسترسی هستند.

·        موقعیت جغرافیایی و نیز اندازه (بزرگی بازار) مکان های مصرف، روشن است و بازار از چند نقطه مجزا و جدا از هم تشکیل شده است.

·        همچنین هر تولید کننده، بازار نامحدودی در اختیار دارد. یعنی شرایط رقابت کامل برقرار است و امتیازات انحصاری از نظر انتخاب مکان وجود ندارد.

·        چندین مکان عرضه ثابت برای عرضه نیروی کار وجود دارد، به طوری که این نیروی کار دارای قابلیت تحرک نبوده و عرضه آن در دستمزد جاری نامحدود است.

·        فرضیات دیگر، شامل عدم توجه به عواملی مثل نرخ بهره، امنیت و سطح مالیات و نیز یکنواختی فرهنگی سیستم سیاسی و اقتصادی، می باشد.

در مدل ساده وبر، سه عامل بر مکان یابی صنعتی تاثیر گذار هستند که شامل دو عامل عمومی منطقه ای یعنی هزینه های نیروی کار و حمل و نقل و نیز عامل امتیازات تمرکز و یا عدم تمرکز می باشند. روش وبر مکان یابی بدین صورت بود که ابتدا فقط عامل هزینه حمل و نقل را در نظر گرفت و نقطه مربوط به حداقل هزینه حمل ونقل را تعیین کرد و سپس شرایطی را در نظر گرفت که عوامل نیروی کار و تمرکز نیز وارد تجزیه و تحلیل شود.

وبر حداقل هزینه حمل و نقل را مانند لانهارد به وسیله مثلث مکان یابی نشان داد. او از فضای اقتصادی ساده شده خود یک نقطه مصرف و دو منبع مواد اولیه که بیشترین اهمیت را دارند، انتخاب کرد تا بدین وسیله چگونگی استقرار کارخانه را نشان دهد. مکان مربوط به حداقل هزینه حمل و نقل، نقطه ای است که کل تن-کیلومتر (شامل رسیدن مواد اولیه به محل جدید و محصول تولید شده به بازار)، حداقل شود.

  

در نمودار فوق به ازای x تن از ماده اولیه شماره یک و yتن از ماده اولیه شماره دو، محصولی به میزان z تن تولید می شود که به محل بازار حمل خواهد گردید. اگر a، b و c فواصل محل استقرار کارخانه تا منابع مواد اولیه و نقطه مصرف باشند، مساله ما پیدا کردن نقطه اسقرار کارخانه است، به نحوی که عبارت (x.a)+(y.b)+(z.c) حداقل شود. این نقطه را می توان به روش هندسی (مثلا توسط قضیه Paralleloyram Offorces) و یا توسط مدل های مکان یابی نظیر Variynon تعیین نمود.وبر شاریطی را توضیح می دهد که صنعت ممکن است بر اساس مواد اولیه یا بر اساس بازار، مکان یابی شود. او از شاخص مواد اولیه، یعنی سهم وزن ماده اولیه محلی به کار رفته به وزن محصول استفاده می کند. چنانچه در فرایند تولید، از مواد اولیه ای استفاده شود که در همه جا وجود دارد، در آن صورت شاخص مواد اولیه کمتر از واحد خواهد بود و بنابراین کارخانه باید نزدیک بازار مستقر شود. در حالت مقابل چنانچه شرایطی موجود باشد که شاخص مواد اولیه از واحد بیشتر شود (مثلا منابع مواد اولیه محدود و میزان مصرف مواد اولیه x و y در برابر وزن تولید z بزرگ باشد)، محل استقرار کارخانه باید در نزدیکی منابع اولیه باشد.

تا اینجا در تحلیل وبر به صورت ضمنی فرض شده است که نرخ هزینه حمل و نقل، ثابت است. در گام بعدی، وبر این فرض را با تبدیل وزن به وزن ایده آل (که تابعی از وزن واقعی و نرخ حمل و نقل است) کنار گذاشت. با توجه به آنکه، هزینه در واحد فاصله است که اهمیت دارد و نه وزن در واحد فاصله، این اصلاح، مدل وبر را به واقعیت نزدیک تر می کند.

گام بعدی در مطالعات وبر، وارد کردن عامل هزینه های نیروی کار در مکان یابی بود. او مکانی را فرض کرد که هزینه نیروی کار در آنجا به قدر کافی پایین است و در نتیجه می تواند محل استقرار کارخانه را از جایی که دارای حداقل هزینه حمل و نقل است، دور کند. این مساله وقتی اتفاق می افتد که صرفه جویی در هزینه نیروی کار از هزینه های نهایی حمل و نقل پیشی گیرد. چنین موقعیتی را باید با استفاده از منحنی های Isodopane (خطوطی که نقاط دارای حداقل هزینه حمل و نقل و نیز هزینه نهایی مساوی حمل و نقل را به هم وصل می کنند) تحلیل کرد.

وبر با گسترش تحلیل خود به کل صنعت، معتقد بود که هرقدر اهمیت نیروی کار برای یک صنعت، مهم باشد، میزان تاثیر گذاری نیروی کار ارزان در مکان یابی افزایش می یابد. او برای اندازه گیری اهمیت نیروی کار از شاخص هزینه نیروی کار استفاده کرد گه برای هر صنعت برابر است با متوسط هزینه نیروی کار لازم برای تولید یک واحد وزنی از محصول. هرچقدر این شاخص بالاتر باشد، کارخانه از محل حداقل هزینه حمل و نقل دورتر می شود. وبر بر این عقیده بود که ضریب نیروی کار یک صنعت بهتر می تواند اثر نیروی کار را در مکان یابی نشان دهد. این نسبت برابر است با هزینه نیروی کار برای یک واحد از وزن محصول تقسیم بر کل وزن مواد اولیه و محصول حمل شده.   

فرضیه های وبر مورد انتقادهای بسیار قرار گرفته اند؛ خصوصا فرضیه های مربوط به نرخ حمل و نقل، فرآیند تمرکز و شرایط ثابت فضایی برای تقاضا. ایرادهای زیادی نیز به فرضیه هایی که مدل او را از دنیای واقعی دور می کند، وارد شده است. انتقاد مهم دیگر مربوط به طبیعت غیر مستقیم روش اوست؛ در واقع تحقیقات نستقیم برای یافتن نقطه حداقل هزینه کل، دارای امتیازات آشکاری نسبت به روش وبر است که ابتدا در پی یافتن نقطه حداقل هزینه حمل و نقل بر می آید و سپس عوامل دیگر را برای دور شدن از این نقطه تاثیر می دهد. اما با  وجود این انتقادات، روش وبر قابل ستایش است. مطالعات او به عنوان شروع تئوری مکان یابی صنعتی بسیار ارزشمند است و تاثیر فراوانی بر محققین بعدی گذاشته است. برخی از مفاهیم به کار برده شده توسط وبر (به ویژه مباحث مربوط به Isodopane ها) امروزه توسعه بیشتری پیدا کرده است. همچنین ارزش تئوری وبر به عنوان چارچوبی برای کارهای عملی نباید فراموش شود.

 


برنامهریزی کاربری اراضی شهری

برنامه‌ریزی کاربری اراضی شهری- دکتر محمدرضا پورمحمدی- انتشارات سمت-1382

تعریف: برنامه‌ریزی کاربری اراضی شهری، ساماندهی مکانی و فضایی فعالیت‌ها و عملکردهای شهری بر اساس خواستها و نیازهای جامعه شهری است و هسته اصلی برنامه‌ریزی شهری را تشکیل می‌دهد. به عبارت دیگر برنامه‌ریزی کاربری اراضی، علم تقسیم زمین و مکان برای کاربردها و مصارف مختلف زندگی است که به منظور استفاده موثر از زمین و انتظام فضایی مناسب و کارا صورت می‌گیرد. در این برنامه‌ریزی تلاش می‌شود که الگوهای اراضی شهری به صورت علمی مشخص شود و مکانیابی فعالیت‌های مختلف در شهر در انطباق و هماهنگی با یکدیگر و سیستم‌های شهری قرار گیرد. تعاریف فوق را می‌توان چنین خلاصه کرد:

برنامه‌ریزی کاربری اراضی شهری، مجموعه‌ای از فعالیت‌های هدفمند است که محیط مصنوع را سامان می‌بخشد و در حد مقدور خواسته‌ها و نیازهای جوامع شهری را در استفاده از اراضی فراهم می‌آورد. (ص3)

 

اهداف برنامه‌ریزی کاربری اراضی شهری

 پس از شناسایی مسائل و مشکلات، تعیین اهداف بر اساس فرصتها و تهدیدها مهمترین گام در برنامه‌ریزی است. در برنامه‌ریزی کاربری اراضی شهری اهداف به دو دسته تقسیم می‌شود: کلان و خرد.

الف) اهداف کلان: اهداف ایده‌آل و مطلوب بلند مدت، کیفی و مبهمب هستند که ار ارزشها و آمال جامعه نشات می‌گیرند. بر یان اساس، اهداف کلان در برنامه‌ریزی کاربری اراضی شامل موارد جدول زیر است.

 

نوع اهداف

موارد عمده

1. اهداف زیست محیطی

پیشگیری از تخریب زمین، حفظ پیوند شهر و طبیعت، توسعه منابع، حفظ منابع تاریخی و فرهنگی، گسترش فضای سبز، مکانیابی صنایع و خدمات مزاحم، ایمنی از سوانح

2. اهداف اقتصادی

استفاده بهینه از زمین، پیشگیری از سوداگری زمین، تعدیل حقوق مالکیت، استفاده از اضافه ارزش زمین در جهت منافع عمومی

3. اهداف اجتماعی

کاهش نابرابری در استفاده از زمین، افزایش تسهیلات و خدمات عمومی، گسترش فضاهای جمعی، بهسازی بافت‌های قدیمی، زیباسازی محیط شهری، تقویت هویت محله‌ای، اعتلای کیفیت کاربری‌ها و غیره

4. اهداف کالبدی-فضایی

توزیع متعادل کاربری‌ها، پیشگیری از تداخل کاربری‌های ناسازگار، حفظ تناسب در توسعه عمودی و افقی، تشویق تنوع و اختلاط کاربری‌ها، حفظ تناسب میان توده‌ و فضا، تدوین استانداردهای مناسب کاربری و غیره

 

ب) اهداف خرد یا ویژه: این اهداف وسیله‌ای برای دستیابی به اهداف کلان و نقطه‌ای است که برای دستیابی به آن کوشش‌های برنامه‌ریزی شکل می‌گیرد. اهداف خرد یا ویژه در برنامه‌ریزی کاربری اراضی شهری عبارتند از:

1. کارایی: این هدف از طریق تشخیص مناسب‌ترین نوع استفاده از یک قطعه زمین، که بیشترین فایده را با کمترین هزینه به دست می‌دهد، حاصل می‌شود و به واسطه همین امر توسعه شهر به صورت منطقی و با رد نظر گرفتن رفاه عمومی صورت می‌گیرد و سلامتی مردم نیز تضمین می‌شود و با مکانیابی منابع آلوده ساز در خارج از منطقه شهری از آثار آلودگی‌های مختلف شهری و کانون‌های آلوده‌ساز جلوگیری می‌گردد.

2. برابری: هدف برنامه‌ریزی کاربری زمین از برابری این است که با کاربری صحیح و برنامه‌ریزی شده، دسترسی تمامی گروه‌ها را به تسهیلات مورد نیاز و همچنین توزیع منافع حاصل از آنها را بطور برابر و متوازن برای گروه‌های مختلف جمعیت شهری فراهم آورد.

3. پایداری: پایداری در کاربری اراضی به این معنی است که از امکانات و توان بالقوه هر قطعه زمین چنان بهره‌گیری شود که این توان نه تنها کاهش نیابد و از بین نرود، به طور مداوم بر ظرفیت و ایستایی آن افزوده گردد.

4. رفاه عمومی: یکی از عوامل مهم و موثر در تعیین اهداف برنامه‌ریزی کاربری اراضی شهری، ملاحظات رفاه عمومی است. عوامل تعیین کننده رفاه عمومی عبارتند از: الف)تندرستی، ب) ایمنی، ج) آسایش د) امنیت.

در تامین تندرستی و ایمنی جامعه به این نکات توجه می‌شود:

الف) در نظر گرفتن تمهیداتی در برابر بیماریهای مسری و حفاظت مراکز بهداشتی

ب) برخورداری از روشنایی مناسب و تابش خورشید و حفظ زیبایی متعادل

ج) محاظت در برابر آلودگی (آلودگی آب و هوا، صدا و غیره)

د) ایجاد فرصتهایی برای زندگی خانوادگی

عوامل تعیین کننده دیگر مانند آسایش و راحتی، بیانگر دسترسی آسان ساکنان به خدمات و امکانات شهری است. هدف سازگاری و امنیت نیز با جنبه‌های ادراکی محیط شهری یا دلپذیر بودن محیط شهری با کار و زندگی و اوقات فراغت و تلاش برای رفع مخاطرات محیط طبیعی و مصنوع در مکان گزینی فعالیت‌های مختلف ارتباط دارد. (ص 4)

        


کاربری زمین شهری

کتاب سبز- راهنمای شهرداریها- جلد دوم: کاربری زمین شهری- مرکز مطالعات برنامه‌ریزی شهری

تعریف

برنامه‌ریزی برای کاربری زمین شهری، یعنی ساماندهی مکانی و فضایی فعالیت‌ها و عملکردهای شهری بر اساس خواست‌ها و نیازهای جامعه شهری. این برنامه‌ریزی در عمل، هسته اصلی برنامه‌ریزی شهری است و انواع استفاده از زمین را طبقه‌بندی و مکانیابی می‌کند.

قبل از تهیه طرح‌های شهری برای شهرها، شهروندان برای استفاده‌های گوناگون زمین خود در شهر، هیچ نوع محدودیتی (جز عرف رایج) نداشتند و مالک هر قطعه زمین، در چگونگی عمران زمین خود که از احتیاجات خصوصی وی نشاٌت می‌گرفت، اختیار کامل داشت.

یکی از وظایف مهم طرح‌های شهری، مشخص کردن نوع کاربری زمین، برای استفاده در زمینه‌های گوناگون مورد نیاز زندگی شهری در محدوه قانونی شهرهاست. از این رو، همه زمینه‌های موجود در محدوده شهر، طبق نقشه کاربری زمین مورد بررسی قرار می‌گیرند و نوع استفاده از آنها مطابق نیازهای اجتماعی، اقتصادی و کالبدی مشخص و تعیین می‌شود.

طرح کاربری زمین شهری، یکی از ابزارهای مهم برای دستیابی به اهداف کلان اجتماعی، اقتصادی و کالبدی است که نه تنها اثراتی بسیار بر سرمایه‌گذاری و تصمیم‌های عمومی و خصوصی می‌گذارد، بلکه نقشی مهم در میزان رشد شهری و کیفیت محیط کالبدی شهر دارد. (ص13)

گاهی نوعی از کاربری زمین از نظر اثرات محیطی یا اجتماعی مضر تشخیص داده می‌شود، در حالی که همان کاربری از نظر مزایای اقتصادی برای برخی شهروندان مفید به شمار می‌رود. برای نمونه اراضی کشاورزی پیرامون شهرها، از دیدگاه زیست محیطی و حفاظت طبیعی، برای شهر اهمیتی حیاتی دارند، در حالی که تبدیل همین زمین به مجتمع مسکونی یا صنعتی برای مالکان آن و حتی برای برخی شهروندان منفعتهای اقتصادی دارد.

آگاهی از این تضاد منافع (تضاد منافع عمومی در مقابل مقتضیات عمومی و همچنین تضاد منافع اقتصادی در مقابل منافع طبیعی) ضرورت و اهمیت برنامه‌ریزی کاربری زمین را مشخص می‌سازد. این تضاد گاهی بین دو نوع کاربری مفید عمومی نیز بروز می‌کند. بنابراین برنامه‌ریزی موثر کاربری زمین، به ندرت یک تحقیق یا طراحی محض و یا یک عمل سیاسی محسوب می‌شود؛ بلکه بیشتر ترکیبی از این سه با همدیگر به شمار می‌رود. (ص14)

طرح کابری زمین، بیانگر الگوی آتی استفاده از زمین در هر شهر است و انواع گوناگون کاربری‌های شهری (مانند مسکونی، تجاری، صنعتی) و استفاده‌های عمومی (مانند آموزشی، بهداشتی، اداری و تفریحی) را تعیین می‌کند. علاوه بر تعیین ونوع استفاده از زمین، تعیین شدت و کثرت کاربری یا «تراکم» استفاده های متفاوت نیز اهمیت دارد.

 

 

معیار مکانی در کاربری زمین، به طور کلی، استانداردی است که با آن مکان بهینه یک کاربری د رمورد شهررمورد سنجش قرار می‌گیرد.معیارهای مکانی، هر نوع استفاده از زمین، انعکاس وضعیت اجتماعی، اقتصادی و کالبدی شهرها و همچنین مردمی است که در آینده از آن بهره‌مند خواهند شد. به عبارتی دیگر، مشخصات محلی و احتیاجات ساکنین شهر و موسسات و نهادهای مستقر در شهر، اساس تعیین معیارهای مکانی کاربری زمین شهری به شمار می‌رود.

در یک تقسیم‌بندی کلی می‌توان نظام کاربری زمین را به چهار عرصه سکونتی، اشتغال، اوقات فراغت و ارتباطات دسته‌بندی کرد. شبکه ارتباطی خطوط رابط و اتصال بین سه عملکرد دیگر است که با یکدیگر استخوان‌بندی فیزیکی یک شهر را تشکیل می‌دهند. (ص23)

در تعیین مشخصات مکانی هر نوع استفاده از زمین یا هر نوع فعالیت شهری، دو عامل هدایت کننده، یعنی عامل رفاه اجتماعی و عامل رفاه اقتصادیملاک سنجش قرار می‌گیرند. بر اساس این دو عامل بسیار کلی، شش معیار زیر در مکانیابی عملکردهای شهری ملاک برنامه‌ریزی کاربری زمین شهری قرار می‌گیرد.

 

الف: سازگاری

عمده‌ترین تلاش شهرسازی، مکانیابی برای کاربری‌های گوناگون در سطح سطح شهر و جداسازی کاربری‌های ناسازگار از یکدیگر است.

کاربری‌هایی که دود، بو، صدا و شلوغی تولید می‌کنند، باید از کاربری‌های دیگر، به ویژه کاربری‌های مسکونی، فرهنگی و اجتماعی جدا شوند. این جدایی مطلق نیست، بلکه در برخی مواقع می‌توان با تمهیداتی، اثرات سوء کاربری‌های مزاحم را محدود کرد. در جدایی فضایی کاربری‌ها، فاکتورهای هزینه، سود و خودبسندگی نسبی آنها مورد نظر قرار می‌گیرد.

 

ب: آسایش

در استانداردهای مکانیابی، دو عامل فاصله و زمان، واحدهای اندازه‌گیری میزان آسایش و راحتی هستند. مقولاتی مانند فاصله نزدیک یا فاصله راحت برای زندگی، فواصل پیادهریال قابلیت دسترسی به خطوط حمل و نقل و تاسیسات و تسهیلات شهری، معمولاً مفهوم راحتی و آسایش دارند. سهولت دسترسی به تسهیلات و خدمات شهری مورد نیاز کاربری‌های مختلف و دوری از مزاحمت‌های برخی کاربری‌های پر ازدحام از عوامل آسایش محسوب می‌شوند.

 

ج: کارایی

الگوی قیمت زمین شهری، عامل اصلی و معیار اساسی تعیین مکان کاربری زمین است. هرنوع کاربری از لحاظ اقتصادی و سرمایه‌گذاری، برایند قیمت زمین و وضعیت آن از نظر آماده‌سازی و مخارج آبادانی است که با روش تحلیل هزینه- منفعت مشخص می‌شود.

 

د: مطلوبیت

عامل دلپذیری و مطلوبیت، یعنی کوشش در حفظ عوامل طبیعی، مناظر، گشودگی فضاهای باز و سبز، چگونگی شکل گرفتن راهها، ساختمانها و فضاهای شهری است. این عامل از نظر طراحی سیستم راههای ارتباطی نیز اهمیت خاصی دارد. شبکه راههای و جهت‌گیری آنها می‌تواند طوری باشد که عابران پیاده و سواره بیشترین مناظر زیبا و فرح‌انگیز درون شهری و پیرامون شهر را ببینند و از آن لذت ببرند.

 

ه: سلامتی (شهر سالم)

امروزه برای بهبود فضاها و ساختمان‌ها و اماکن صنعتی، رعایت استانداردهای اجرایی بهداشت و محیط زیست نقش مهمی دارد. استانداردهای شهر سالم و مقررات معروف به اثرات محیطی، هرگونه فعالیت شهری را از نظر حفظ محیط زیست، حراست از آسایش اجتماعی و حفاظت از میراث فرهنگی مورد ارزیابی قرار می‌دهد.

بدین ترتیب با اعمال ضوابط محیطی و بهداشتی، عوامل مزاحم صنعتی و هر نوع عملکرد تولیدی یا خدماتی و حتی احداث بزرگراهها، ترمینالها و فرودگاهها به طور عملی تحت کنترل درمی‌آید و این استانداردها روز به روز اهمیت بیشتری می‌یابد، به طوری که معیارهای پاکیزگی و کنترل محیط، از عوامل اصلی و تعیین کننده در هر طرح استفاده از زمین به شمار می‌روند.

 

و: ایمنی  

عوامل امنیتی، استانداردهای خاصی را در تعیین محل فعالیتهای شهری پیشنهاد می‌دهند. استانداردهای امنیتی به طور کلی به حفاظت تاسیسات شهری و دفاع از شهر در مقابل حمله‌های احتمالی جنگ بستگی دارد.

تجمع تاسیسات صنعتی شهر در یک منطقه خاص، عملاً با سیاست‌ دفاعی شهر مغایرت دارد. زیرا هنگام حمله نظامی به شهرها، تخریب مناطق صنعتی، فرودگاه‌ها و مراکز استراتژیکحمل و نقل و ارتباطات، از جمله هدفهای نظامی دشمن به شمار می‌روند. بنابراین، همجواری این عملکردها با مناطق مسکونی خطرناک بوده، باید از نواحی مسکونی فاصله داشته باشد.

حفاظت و ایمنی شهر در مقابل سوانح طبیعی مانند سیل، طوفان و زلزله نیز که در معیارهای مکانی فعالیتها و کاربریهای متفاوت موثر است؛ بر اساس این معیارها، به طور کلی حریم مسیلها، نهرها و رودخانه‌ها در سطح شهر با انجام تحقیقات هیدرولوژی مشخص می‌شوند و از احداث هرگونه ساختمان و فعالیت تثبیت شده در حریم آنها جلوگیری می‌شود.

زلزله یکی از خطرات بزرگ در شهرها به ویژه در ایران است. هنگام وقوع زمین لرزه، گسلها فعال می‌شوند و سبب تخریبهای وسیع و بروز فاجعه‌های بزرگ انسانی می‌گردند. رعایت استانداردهای پهنه‌بندی زلزله پیرامون گسلها، و همچنین به کارگیری ضوابط و مقررات ساختمانی از میزان خطر می‌کاهد. اما با این حال، زلزله نیز مانند حملات هوایی در زمان جنگ، گذشته از نیروی تخریبی آن با خطر آتش‌سوزی، انفجار مواد سوختی، قطع لوله‌های گاز و کابلهای برق همراه است.

برای پیشگیری از میزان تخریب در شهرها، هنگام وقوع سیل، طوفان و زلزله، افزون بر ضوابط خاص ایمنی فنی و مقررات ساختمانی، باید ضوابط مکانیابی فعالیتها و استقرار عملکردهای شهری نیز رعایت شود و از قرارگیری کاربریهای ناسازگار، مزاحم و یا خطرناک در مجاور یکدیگر جلوگیری به عمل آید. (ص26) 

 

 


اشکانیان

سلطه ی جانشینان اسکندر بر قلمرو هخامنشی (با وجود خشونت نظامی سلوکیان) در سراسر ایران طولانی نشد و فترت حاکمیت در ایران، شصت و پنج سالی بیش نکشید. حتی در همان دوران اقتدار نظامی سلوکیان - مقارن با سال هایی که مهاجران یونانی در استان باکتریا (باختر، بلخ) به رهبری سر کرده ی خویش به نام دیودوتس، اعلام استقلال کردند (حدود 250 پیش از میلاد) - در استان پارت (پارتیا، پرثوه) نیز دولت ایرانی مستقلی به وجود آمد که به نام موسس آن دولت، ارشکان (اشکان، اشکانیان) نامیده شد. بعدها به دنبال طرد سلوکیان از ایران، این دولت به شاهنشاهی بزرگی تبدیل شد که در توالی شاهنشاهی های بزرگ شرق، ششمین شاهنشاهی بزرگ دنیای باستان محسوب شد. این دولت طی چندین قرن فرمانروایی، از بسیاری جهات هماورد و رقیب و حریف روم بود.

ایران در زمان اشکانیان

ارشک اول موسس این دولت که بر وفق روایات، سرکرده ی طایفه آریایی پرنی (اپرنی) از طوایف وابسته به اتحادیه ی داهه از عشایر سکایی حدود باختر بود - بنابر مشهور - حدود دو سال بعد از اعلام استقلال کشته شد. برادر وی تیردات، که جانشین او گردید خود را ظاهرا به احترام نام او ارشک خواند (ارشک دوم). پادشاهان بعد از وی هم از همین بابت، نام ارشک را به عنوان نوعی لقب بر نام خود افزودند. بدین گونه، سلسله ی جانشینان ارشک به نام «ارشکان» یا «اشکان» یا «اشکانیان» خوانده شدند.

هر چند دولت اشکانی به وسیله ی ارشک اول و برادرش تیردات (که امروز دیگر تردیدی در تاریخی بودن آنان نیست) پایه گذاری شد، اما تاسیس واقعی آن به وسیله ی میتره دات (مهرداد) اول، (ششمین اشک) و تحکیم نهایی آن به وسیله ی مهرداد دوم، (نهمین اشک) انجام شد. ظاهرا، مقارن این احوال که چندی بعد منجر به طرد قطعی سلوکیان از ایران شد، پادشاهان این سلسه خود را وارث ملک پادشاهان قدیم پارس (هخامنشی ها) خواندند. چنانکه از یک مورخ یونانی (آریان) نقل شده است، نسبت خود را هم به هخامنشی ها رساندند، البته با انتساب به ارتخشیر دوم. اما، شاهنشاهی پارت با شاهنشاهی هخامنشی به کلی تفاوت داشت. نه تنها نظام حکومت آن هرگز استواری و انسجام آن دولت را دارا نبود، بلکه وسعت آن هم حتی بدون مصر که از زمان اسکندر به کلی از ایران جدا شد، به پای وسعت شاهنشاهی هخامنشی نرسید.

آتشکده خورهه - محلات

 

قلمرو آنان که شامل تعدادی دولت های مستقل دست نشانده هم می شد، در آنچه به وسیله ی حکام (ساتراپ های) اشکانی اداره می شد، شامل هجده استان ( ساتراپی ) بود که یازده استان را از استان های علیا و هفت استان را، استان های سفلی می خواندند. استان های علیا، شامل ولایات شرقی این قلمرو و استان های سفلی خوانده می شد، عبارت بودند از :

1. میان رودان - بین النهرین - (Mesopotimia) با سرزمین های شمال بابل.

2. آپولونیاتیس (Apolloniatis) : جلگه ی واقع در شرق دجله.

3. خالونی تیس (Chalonitis) : بلندی های اطراف ابرسن (زاگرس).

4. ماد غربی : حدود نهاوند.

5. کامبادین (Cambaden) : حدود بیستون و بخش کوهستانی ماد.

6. ماد علیا : اکباتانا (همدان)

7. رگیان (Rhagiane) : نواحی شرقی ماد.

کوه خواجه - زابل

ولایت شرقی که استان های علیا خوانده می شدند، از این قرار بودند :

8. خوارنه (Choarene) : سردره ی خوار.

9. کومیسنه (Comisene) : کومس (قومس) ناحیه ی کناره کویر.

10. هورکانیا (Hyrcania) : گرگان.

11. استابنه (Astabene) : ناحیه ی استو (قوچان)

12. پارتیا (Parthyene) : خراسان.

13. اپه ورکتی کنه (Apavarcticene) : ابیورد، حدود کلات.

14. مرگیانه (Margiane) : ولایت مرو.

15. آریا (Aria) : هریو، ولایت هرات.

16. انائون (Anauen) : بخش جنوبی هرات.

17. زرنگیان (Zarangiane) : زرنج، کناره ی هامون.

18. آراخوزیا (Arachosia) : رخج در ساحل علیای هیرمند در ناحیه ی قندهار.

قلعه ضحاک - میانه

ولایت سکستان در قسمت سفلای هیرمند، دولت محلی مستقل داشت و بر خلاف آنچه در بعضی ماخذ آمده است، استان نوزدهم قلمرو اشکانیان محسوب نمی شد. علاوه بر این استان های هجده گانه که فقط قسمتی از قلمرو داخلی هخامنشی ها بود، تعدادی از استان های سابق هخامنشی هم در این دوره به صورت امارت های مستقل در اطراف این ولایت وجود داشت. فرمانروایان این مناطق خود را متحد و تحت الحمایه ی اشکانیان می شمردند. اما، در عین آنکه به پادشاه متبوع خود باج می دادند و در هنگام ضرورت، سپاه مجهز زیر فرمان او قرار می دادند، در سایر امور استقلال داشتند. بنابراین، در برخی موارد هم از تبعیت دولت پارت خارج می شدند و به تبعیت دولت مهاجم یا مخاصم در می آمدند. بدین گونه، قلمرو اشکانیان شامل یک مجموعه ی ملوک الطوایفی بود که خاندان ارشک، در راس آنها قرار داشت. اتحاد آنها، به خصوص در مواقع جنگ، وحدت و تمامیت قلمرو ارشک ها را تامین می کرد. تعدادی از این دولت های تابع که در نهایت جزو قلمرو رسمی پادشاه اشکانی محسوب می شدند، از این قرار بود :

19 . ارمنستان که پادشاه مستقل آن، بیشتر متحد و دست نشانده ی پارت بود. اما، با توجه به اینکه وی از خاندان اشکانیان بود، ولی بارها به روم می تاخت، و بهانه ی جنگ ایران و روم می شد.

20. امارت اسروئن (Osroene) در شمال شرقی میان رودان که زیر سلطه ی سلاله ی عرب ابجر (Abgar) اداره می شد. مرکز آن «ادسا» (Edessa) نام داشت که بعد اورفه و الرها خوانده شد.

21. امارت کردئن (Cordoen) -  بیت کردو - در جنوب دریاچه ی وان و مشرق دجله که سرزمینی کوهستانی بود.

22. امارت آدیابن (Adiabene) - حدیب، حاجی آباد - در کنار رود زاب که شامل سرزمین آشور می شد و مرکز آن، اربل (Arbela) خوانده می شد.

23. امارت هترا (Hatra)، الحضر در واحه، واقع در مغرب دجله که قلعه ای استوار داشت.

24. امارت آتروپاتن (Atropaten) سرزمین آذربایجان که ماد کوچک نیز خوانده می شد و در دوران سلوکی هم مستقل بود. این ولایت در عهد اشکانیان زیر فرمانروایی  یک شاهزاده ی اشکانی اداره می شد. پادشاه این ولایت، متحد و تحت الحمایه ی اشک بود. آذربایجان در عهد سلوکی نیز مانند عهد اشکانیان، یک مرکز دینی آریایی بود. در عین حال، یک سنگر ایرانیگری در مقابل یونانی مآبی رایج زمان نیز محسوب می شد.

25. امارت میسان (Mesene) که در سرزمین های میان رودان جنوبی در اطراف مصب دجله و فرات قرار داشت و مرکز آن به نام «خاراکس» (Charax) تقریبا در محل خرمشهر کنونی واقع بود.

26. امارت ایلام (Elymais) در شرق دجله که شامل شوش و اهواز کنونی بود و تا قسمتی از دره های ابرسن ادامه داشت. با آنکه مهرداد اول آنجا را تسخیر کرد، بعدها دوباره استقلال محلی یافت و بارها در مقابل اشکانیان قیام کرد.

27. امارت پارس که پادشاهان کوچک محلی آن، از زمان سلوکیان مستقل بودند. در عهد اشکانیان، قسمتی از نواحی جنوبی کرمان هم به آنان تعلق یافت. قلمرو آنان، کانون آیین زرتشت و آتش مقدس قوم بود و با آنکه اشکانیان آنجا را به انقیاد درآوردند، دعوی استقلال آنان باقی ماند.

سوار پارتی
سوار پارتی - Palazzo Madama - تورین - ایتالیا

سرزمین های باختر و سغد، هرگز جزو قلمرو اشکانیان درنیامدند. چنانکه سرزمین های واقع در شمال دره ی اترک هم که جزیی از سرزمین عشایر داهه و سکایی بود، از شمول در داخل قلمرو ارشک ها خارج ماندند. حتی، طوایف ساکن در آن نواحی بارها در مرزهای شرقی اشکانیان، مزاحم و معارض دولت آنان نیز می شدند.
به دنبال طرد نهایی سلوکیان از خاک ایران، دولت اشکانی که در توسعه به جانب غرب ظاهرا ناظر به تسخیر تمام میراث هخامنشی ها بود، با دولت روم که او نیز در توسعه به جانب شرق خواهان دستیابی به میراث فتوحات اسکندر به نظر می رسید، در نواحی ارمنستان و سوریه با یکدیگر تصادم پیدا کردند.
اولین تصادم، بین یازدهمین اشک (فرهاد سوم) با پمپه، سردار معروف روم روی داد. این برخورد به جنگ منجر نگردید و در واقع فقط یک تصادم سیاسی بود (حدود 63 پیش از میلاد).
تصادم واقعی، اول بار در عهد «ارد اول» اشک سیزدهم واقع شد که محرک آن تجاوز «کراسوس» (سردار روم) به مرزهای ایران بود. این برخورد در حران (کاره) به شکست و قتل کراسوس و اسارت عده ی زیادی از سربازان او منجر گشت (53 پیش از میلاد). از آن پس، روم بارها با پارت که خود را حریف و هماورد واقعی او نشان داد، به زورآزمایی پرداخت. بهانه، مرزهای سوریه و مسایل ارمنستان بود، اما تعرض همواره جز در مواردی که پارت خود را ناچار به تلافی یا استرداد می یافت، از جانب روم می شد. بالاخره، از عهد ارد اول (اشک سیزدهم) تا عهد اردوان پنجم (اشک بیست و هشتم) که آخرین پادشاه این سلسله نیز بود، لااقل هفت جنگ عمده ایران و روم را در روی یکدیگر قرار داد. چند بار هم تیسفون، تختگاه اشکانیان، به دست رومیان افتاد.
اما، در تمام موارد سودای جهانگیری روم از طرف اشکانیان با مانع مواجه شد و روم هرگز موفق نشد که قسمتی از خاک ایران را به قلمرو خود ملحق کند. حتی، آخرین اشک این خاندان که بعدها مغلوب اردشیر بابکان موسس دولت ساسانی گشت، حمله ی خائنانه و نفرت انگیز «کاراکالا» امپراتور دیوانه ی روم را به شدت در هم شکست (215 پیش از میلاد). در این راستا، خاندان اشکانیان که در معرض سقوط و انقراض بود، قلمرو خود را نه با یک فاتح اجنبی، بلکه به یک مدعی ایرانی باخت.

سوار سنگین اسلحه ی پارتی در نبرد با شیر
سوار سنگین اسلحه ی پارتی در نبرد با شیر. عکس از موزه بریتانیا

پادشاهی اشکانیان، چهارسد و هفتاد سال طول کشید و در این مدت، بیست و نه اشک از این سلسله در ایران فرمانروایی کردند. پایتخت آنان در دوران اعتلای سلطنت ایشان، تیسفون و سلوکیه در نزدیک دجله بود. در اوایل تاسیس دولت، شهر نسا در نزدیک عشق آباد کنونی و شهر دارا در ناحیه ی ابیورد و در هنگام تابستان که پادشاه از بابل به ماد و پارت و گرگان می رفت، گاه اکباتانا و گاه شهر هکاتوم پلیس (سد دروازه در قومس) مقر موقت دربار شد. بی شک نظام ملوک الطوایفی که از اسباب فقدان تمرکز در قدرت بود، اختلافات خانوادگی که همین عدم تمرکز آن را مخاطره آمیزتر می کرد و شاید نفرت و مخالفت موبدان زرتشتی که سیاست تسامح و اغماض اشکانیان را به نظر مخالفت می دیدند، از عوامل انحطاط دولت آنان شد.


جنگ های فرساینده ای که در مدت پنج سده آنان را در شرق و غرب مشغول داشت نیز، خود عامل عمده ای در ایجاد ناخرسندی هایی شد که از زیاده روی های دایم طبقات جنگجو و قدرتمند در بین طبقات فرودین جامعه حاصل می شد.

حاصل عمده ی فرمانروایی آنان، حفظ تمدن ایران از تهاجمات ویرانگر طوایف مرزهای شرقی و نیز، حفظ تمامیت ایران در مقابل تجاوز خزنده ی روم به جانب شرق بود. در هر دو مورد، مساعی آنان اهمیت قابل ملاحظه ای برای تاریخ ایران داشت.


نام شاهان اشکانی :

ارشک (اشک یکم) حدود??0- ??? پیش از میلاد
تیرداد یکم (اشک دوم) حدود ???- ??? پیش از میلاد
اَردوان یکم (اشک سوم) حدود ???- ??? پیش از میلاد
فریاپت (اشک چهارم) حدود ???- ??? پیش از میلاد
فرهاد یکم (اشک پنجم) حدود ???- ??? پیش از میلاد
مهرداد یکم (اشک ششم) حدود ???- ??? یا ??? پیش از میلاد
فرهاد دوم (اشک هفتم) حدود ??? یا ???- ??? پیش از میلاد
اردوان دوم (اشک هشتم) حدود ???- ??? پیش از میلاد
مهرداد دوم (اشک نهم) حدود ??? - ?? پیش از میلاد
سیناتروک (اشک دهم) ?? یا ?? - ?? یا ?? پیش از میلاد
فرهاد سوم (اشک یازدهم) ?? یا ?? - ?? یا ?? پیش از میلاد
مهرداد سوم (اشک دوازدهم) ?? یا ?? - ?? پیش از میلاد
اُرد یکم (اشک سیزدهم) حدود ?? - ?? یا ?? پیش از میلاد
فرهاد چهارم (اشک چهاردهم) حدود ?? - ? پیش از میلاد
فرهاد پنجم یا فرهادک (اشک پانزدهم) ? پیش از میلاد - ? میلادی
ملکه موزا (? پیش از میلاد - ? میلادی) همراه با پسرش فرهاد پنجم
اُرد دوم (اشک شانزدهم) ? - ? یا ? میلادی
ونُن یکم (اشک هفدهم) ? یا ? - ?? میلادی
اردوان سوم (اشک هیجدهم) ?? - ?? یا ?? میلادی
تیرداد سوم حدود ?? - 39 میلادی
وردان (اشک نوزدهم) ?? یا ?? - ?? میلادی
گودرز (اشک بیستم) ?? - ?? میلادی
ونن دوم (اشک بیست و یکم) ?? میلادی
بلاش یکم (اشک بیست و دوم) ?? - ?? یا ?? میلادی
پاکور (اشک بیست و سوم) ?? - ??? یا ??? میلادی
اردوان چهارم ??? - ??? میلادی
خسرو (اشک بیست و چهارم) حدود ??? - ??? یا ??? میلادی
بلاش دوم (اشک بیست و پنجم) ??? یا ??? - ??? میلادی
مهرداد چهارم (???؟ یا ???؟ - ???؟ میلادی)
بلاش سوم (اشک بیست و ششم) ??? - ??? میلادی
بلاش چهارم (اشک بیست و هفتم) ??? - ??? میلادی
بلاش پنجم (اشک بیست و هشتم) ??? -  حدود ??? میلادی
اردوان پنجم (اشک بیست و نهم) حدود ??? - ??? میلادی
بلاش ششم
اردوازد



علیاف و آرزوی سردمداری آذربایجان بزرگ – سر ایران را می خواهند.

علی‌اف و آرزوی سردمداری آذربایجان بزرگ – سر ایران را می خواهند.

 

علی‌اف در تشریح عملکرد خود در دوران ریاست‌جمهوری گفته است: از جمله اقدامات بنده در زمان ریاست‌جمهوری، پیوندهای قوم‌های آذری‌زبان جهان که اکنون در راستای تشکیل دولت واحد آذربایجان با همکاری کشورهای ترک‌زبان جهان از جمله کشورهای همسایه است و به توافقاتی رسیده‌ایم که در آینده نزدیک شاهد آن خواهیم بود.

 

پدرم بزرگم می گفت که روس ها از مغولها چیزی کم ندارند و چقدر درست می گفت

 

بعد از فروریختن دیوار آهنی، شوقی بود در قفقاز و آسیای میانه برای بازگشت به ریشه، ریشه ای که با وجود همه بی تفاوتی ها نامش ایران بود اما دریغ

در آن هنگام که یک حکومت ملی می توانست تعدادی از این کشورها را اگر نه ملحق حداقل ملل برادر ایران کند، حکومتی راشافیل و افتاده در دامان روسیه، ایران را چنان در قطب بلوک شرق جای داده که به ناخودآگاه، کشورهایی چون آذربایجان و ترکمنستان و ازبکستان و تاجیکستان را از ما دور کرد.

ما بلوک شرقی و زیر چتر روسیه هستیم و آنها از هر چه روسی است بیزار بودند. در حالیکه تاجیک ها و آذربایجانی ها امیدشان ایران بود.

اما افسوس از سیل مهاجران و زائران آذری به ایران و اشک شوق تاجیکها و تندیس فردوسی در مرکز شهر دوشنبه

آری به اندک زمانی فهمیدند که آبی از آتش ایرانیان گرم نمی شود. ترکیه و آمریکا جای ایران را گرفتند و تندیس فردوسی جایش را به سلطان سامانی داد.

 اما افسوس و صد افسوس که تنها بلوک بندی جهانی نبود.

ما مذهب رسمی داشتیم  شیعه دوازده امامی و دیگر هیچ

ما در قانون اساسی زبان رسمی داشتیم فارسی و دیگر هیچ

زبان فارسی محترم است نه به خاطر فارس زبان بودن اکثریت. به خاطر بزرگانی که به این زبان سخن گفته اند و علوم ایرانی را به یادگار گذاشته اند.

زبان فارسی محترم است اما اگر چون دیگر کشورها ما امروز عرب زبان یا ترک زبان بودیم آیا هویت ایرانیمان زایل می شد ؟

بیش از سی بار عثمانی ها به ایران تاخته اند و تمام آذربایجان و اران و ارمنستان و گیلان و کردستان و گاه لرستان و خوزستان را غارت کرده اند. سالها بر آذربایجان حکومت کرده اند و با وجود نابودی کامل زبان فارسی که تا قبل از صفوی زبان اول آذربایجان بوده، با این حال نتوانسته اند سر ایران را از تن جدا کنند.

سالها حکومت کرده اند، تبلیغ کرده اند و ندای ترک و پان ترکیسم سرداده اند و باز مردمان آذربایجان آنان را بیگانه دانسته و از ایران اخراج کرده اند.

آیا رشادت آنان که به واسطه فارس زبانی گمان شده ایرانی ترند، بیشتر از آذربایجانی ها بوده ؟

چرا ما از کلمه ترک می ترسیم ؟ از کلمه کرد و بلوچ و عرب می ترسیم ؟

در حالی که امروز برایمان مثل روز روشن شده که زبان عربی در تمام مغرب ایران و ترکی در خراسان در تمام دوران قبل از اسلام رواج داشته و جایگاه دیگر زبانها که ریشه ایرانی دارند که روشن است.

چرا باید زبان ترکی را به مغول ها نسبت دهیم ؟

چه ربطی بین ترک ها و مغول هاست که هر طایفه ترک از خلج و قشقایی و قاجار و دیگر قبایل را به بعد از حمله مغول نسبت می دهیم و هر کس که چشم تنگ باشد را ترک نژاد می نامیم ؟

اگر بحث انسان شناسی است بگویید شکل جمجمه آذربایجانی ها و تمام ترک زبانهای ایران بیشتر به نژاد زرد شباهت دارد یا دیگر اقوام ایرانی ؟

عجیب اینکه در افغانستان تمامی اعقاب مغول که به هزاره ها مشهورند، همه فارس زبانند.

این رسمی بودن یک زبان به چه معناست؟

اگر محترم دانستن زبان فارسی است که این زبان از هند و چین تا شبه جزیره بالکان نفوذ دارد. اگر می خواهیم نفوذش را بیشتر کنیم که راهش این روش های رضاخانی نیست که با تحقیر یک زبان بخواهیم ارزش زبان دیگری را افزایش دهیم.

در حالیکه همین رسمی بودن یک زبان درصد بالایی از جمعیت کشور را به نحوی به شهروند درجه دوم تبدیل می کند.

طوری شده که یک آذری به اندازه یک هزاره های مهاجر افغانی نتواند در کشور خودش با اعتماد به نفس حرفش را بزند و هر لحظه از اینکه لهجه ترکی اش غلیظ شود در هراس باشد که دیگران تمسخرش نکنند.

آیا رسمی کردن یک زبان قانونی کردن و اشاعه دادن این تمسخر نیست. چنانکه تنها روزنامه دولتی هم آن را به تمسخر بگیرد.

 

آیا می دانیم که 40 درصد کودکان غیرفارس زبان این کشور به خاطر همین رسمیت زبان در سال اول ابتدایی مردود می شوند و تا آخر عمر شاگرد مردودی را با خود به یدک می کشند.

آیا می دانید که چقدر در میزان قبولی مدارس و قبولی در دانشگاهها میان شهرهای شمالی استان خراسان که غالبا غیرفارس و دیگر شهرهای این استان وجود دارد ؟

آیا ما فارس زبانها، فکر نمی کنیم باهوشتریم؟ نمی دانید چرا همچنیم توهمی داریم؟

پس دوباره بخوانید.

بدرود

اسیر خراسانی